مبانی هنر های تجسمی
3 / 7 / 1398برچسب:, :: 12:27 :: نويسنده : پویا

  بخش اول

فصل اول

 

مبانی هنر های تجسمی

هدف های رفتاری : پس از پایان این فصل از فراگیر انتظار میرود :

1_ مبانی هنر های تجسمی را تعریف کنید.

2_عناصر و کیفیت نیروهای بصری را توضیح دهید.

3_دیدن و هنرمندانه دیدن را توضیح دهید.

4_اهمیّت کادر در هنرهای تجسمی و انواع آن ها را توضیح دهید

 

 

مبانی هنر های تجسمی چیست ؟

ایجاد آثار هنر های تجسمی و درست درک کردن آ« ها نیاز به یک شناخت اولیه از اصول و مبانی و هنر های تجسمی دارد. به همین دلیل این مبانی را میتوان به الفبا و قواعد درک زبان و ابداع در هنرهای تجسمی و بصری تعبیر کرد.

زندگی انسان براساس ارتباط هایشبا جهان پیرامون و با همنوعانش شکل میگیرد. زبان وسیله ی ارتباطی و بسیار مهمی برای انسان هاست اما فقط دانستن زبان و یا توانایی سخن گفتن برای ایجاد ارتباط میان آدم ها کافی نیست. بلکه برخورداری از قوه ی شنوایی و دانستن کلمات مشترک نیز لازم است. با این حال گاه دو یا چند نفر که از زبان مشترکی برخوردارند  منظور یکدیگر را به درستی متوجه نمی شوند.  به همین دلیل شناختن زبان و قواعد آن و طرز به کاربردن صحیح کلمات نیاز به آموزش دارد. بر همین مبنا درست نوشتن و صحیح خواندن برای درک مفهوم یک اثر نوشتاری و انتقال صحیح معانی آن دارای اهمیتی ویژه است. بنابراین برای درک درست یک نوشته شناختن قواعد و دستور زبان و معنی کلمات ضروری میباشد.

با توجه به این مقدمه باید گفت درک درست یک اثر تجسمی تا حدود زیادی بستگی به شناختن امکانات،مواد،ابزار و درک صحیح از  عناصر هنر تجسمی دارد. معمولا برای آموختن زبان نوشتاری قواعد شناخته شده و دقیقی وجود دارد، اما زبان عناصر هنر تجسمی بسیار پیچیده تر و دشوارتر است. در این اطلاعات بصری نقش اصلی را در فراگرفتن زبان هنر تجسمی دارد. زیرا دیدن، امکان تجربه ی مستقیم و بدون واسطه ی واقعیت و اشیای پیرامون را برای ما فراهم میکند. به همین دلیل ما معمولا به چشم هایمان بیش از سایر اعضا و اندام حسی خود برای فهمیدن واقعیت اطمینان داریم. همچنان که در زندگی روزمرّه برای اطمینان پیدا کردن از صحت چیزی که میشنویم گفته می شود «تا ندیدی باور مکن» و یا اینکه : «شنیدن کی بود مانند دیدن؟»

احتمالا انسان در ابتدایی ترین علائم نوشتاری از تصاویر برای ایجاد ارتباط استفاده میکرده است. هم چنان که مصریان باستان از نوشته های تصویری (خط هیروگلیف)، برای بیان مقاصد خود بهره می بردند (شکل 1_1)

دستبند از جنس طلا و سنگ های تزیینی

شکل 1_1 دستبند از جنس طلا و سنگ های تزیینی. مصر باستان (حدود 712 تا 664 ق.م)

چشم به عنوان نشانه ی سلامتی و داشتن درک روشن از طبیعت همواره در آثار هنری از روزگاران گذشته تا به امروز مورد توجه بوده است. در این دستبند نقش چشم هم می تواند جنبه ی تزیینی داشته باشد و هم به عنوان یک علامت نوشتاری بر اساس خط تصویری مصریان باستان تلقی شود.

 

 

اهمیت دیدن به این دلیل است که ما معمولا تصاویر اشیا را نزدیکترین و درسترین نشانه برای درک خصوصیات آن ها میدانیم. به طوری که با دیدن تصویر یک شیء میتوانیم بفهمیم که ویژگی ها و امکانات آن چیست، در حالی که با شنیدن نام اشیا و حتی توصیفی که از آن ها میشود نمیتوان آن طور که باید به خصوصیات آن ها پی برد. همان طور که تصاویر روی دیوار های غار ها و روی ظروف و اشیایی از روزگاران دور به جای مانده اند.

اینک پس از گذش چند هزار سال اطلاعات با ارزش و مهمی را به مان منتقل می کنند. اما خطوط، نوشته ها و سایر علائم باقی مانده از دوره یقدیم هرگز با چنین صراحتی با ما ارتباط برقرار نمی کنند بلکه فقط متخصصین و زبان شناسان خاصی میتوانند آن ها را بخوانند(شکل های 2_1 و 3_1)

 

 

 

شکل 2_1 اسب ها و گاو وحشی; نقاشی روی دیواره غار ; لاسکو_فرانسه_حدود 15000 سال ق.م

 

شکل 3_1_مجسمه به همراه لوح نوشته; مصر باستان،(حدود 712 تا 664 ق.م)

با دیدن این مجسمه بلافاصله اطلاعاتی از قبیل مرد بودن آن،نوع پوشش،گردن بند،آرایش و حتی سن او را میتوانیم به دست آوریم در حالی که برای خواندن کتیبه ای که در جلوی مجسمه است حتما بایستی از آموزش کافی برای فهمیدن خط هیروگلیف برخوردار باشیم.

 

 با این توضیحات میتوان پی برد که آشنا شدن با مبانی هنر های تجسمی تا چه اندازه میتواند در درک کردن درست جهان بصری موثر باشد. به ویژه این که در دوره معاصر ، فراوانی رسانه های ارتباط بصری از قبیل کتاب های تصویری،تبلیغات،عکس،تلویزیون،سینما و راسانه زندگی روزمره ی ما را مشحون از تصاویر کرده است . به همین دلیل اهمیّت آموختن مبانی هنر های تجسمی کاملا بدیهی به نظر می رسد. به ویژه برای کسانی که میخواهند تحصیل و کار خود را با فعالیت در زمینه ی هنر تجسمی ادامه دهند.

هر کدام از ما در ذهن خود تصوّراتی داریم که تا وقتی شکل بصری تجسم پیدا نکرده اند دیگران از پی بردن به آن ها عاجز خواهند بود . در حالی که با تجسم بخشیدن به آن ها ارتباط ذهنی ما با مخاطبان شکل ملموسی پیدا میکند. تصاویر ذهنی میتوانند به شکل گزارش، توصیف روانی، شعری و بصری یا تجسمی ارائه شوند (شکل 4_1)

شکل 4_1 تصورات و تخیلات تا وقتی که به صورت تجسمی و تصویری بر نیایند نمیتوانند اطلاعات روشنی به ما بدهند. البته روش های دیگری چون توصیف و گزارش نیز میتوانند در ارائه اطلاعات ذهنی کمک کنند. اما در این میان هنر تجسمی همه چیز را به شکل روشن تری تجسم می بخشد.

 

آنچه در روزگار ما در قالب هنر های تجسمی جای می گیرد عبارت است از : عکاسی ،گرافیک،نقاشی،طراحی ومجسمه سازی. معماری و طراحی صنعتی نیز اگر چه به طور سنتی جزو گرایش های هنر تجسمی به شمار می آیند، اما به دلیل کاربردخاص آن ها و ارتباط با صنایع و علوم به صورت مستقل و کاربردی یا در ارتباط با صنایع از آن ها یاد میشود. به طور کلی میتوان گفت همه ی هنر هایی که به صرعت بصری ارائه یا دیده میشوند و با تصویر سر و کار دارند اصول و مبانی مشترکی دارند که (( مبانی هنر های تجسمی)) یا ((مبانی هنر های بصری)) نامیده میشوند. بنابر این ، در مبانی هنر های تجسمی الفبای تجسم یا تصویر کردن و همچنین درک آثار هنر های تجسمی را تجربه خواهیم کرد.

 

عناصر و کیفیت نیروهای بصری

عناصر و کیفیت نیروهای بصری در هنر های تجسمی به دو بخش کلی تقسیم میشوند : بخشی که با آنها به طور فیزیکی و ملموس سر و کار داریم و همان عناصر بصری محسوب میشوند ; مثل : نقطه،خط، سطح،رنگ،شکل،بافت،اندازه و تیرگی _ روشنی. بخش دیگر کیفیات خاص بصری هستند که بیشتر حاصل تجربه و ممارست هنرمند در به کار بردن عناصر بصری میباشند، از قبیل تعادل ، تناسب ، هماهنگی و کنتر است که به نیروهایز بصری یک اثر تجسمی استحکام میبخشد.

به طور کلی عناصر و نیروهای بصری در طبیعت و محیط پیرامون ما موجود هستند و هنرمند یا از آن ها به طور مستقیم استفاده میکند و یا با الهام گرفتن از طبیعت و با استفاده از ابزار و مواد گوناگونی که امروز هنرمندان در اختیار دارند بسیار زیاد است. از انواع مواد و ابزار های اثر گذار گرفته تا سطوح مختلف ، رنگ هایی با کیفیت متنوع و حلال های گوناگون.(شکل 5_1)

 

شکل 5_1 برخی از انواع ابزار های اثر گذاری برای طراحی و نقاشی

 

 

دیدن :

انسان به وسیله توانایی های جسمی و روحی خود با جهان ارتباط بر قرار میکند. از میان توانایی های مختلف ، حس بینایی انسان را قادر میسازد تا جهان پیرامون خود را ببیند و با آن چه  در آن می گذرد ارتباط بر قرار کند. چشم ها عضوی از بند هستند که در صورت سالم بودن عمل دیدن به وسیله ی آن ها انجام میشود. شرط دیدن اشیا و پدیده ها توسط عضو بینایی (چشم ها) وجود نور است و بدون وجود نور انسان قادر به دیدن نیست. بنابر این، عمل دیدن ارتباطی است که انسان در شرایط مساعد نوری از طریق عضو بینایی با جهان بر قرار می کند.

عوامل دیگری نیز موثر و لازم هستند که عبارتند از :

الف) وجود چیز هایی که نور پس از بر خورد با آن ها به چشم منعکس می شود.

ب) انتقال علائم پیام های بصری از طریق چشم به مغز توسط اعصاب بینایی.

پسام های بصری شامل اطلاعاتی درباره  خصوصیات ظاهری اشیا از قبیل نوع رنگ ، میزانتیرگی- روشنی، اندازه و جنسیت آن هاست.

در یک معنای کلی عمل دیدن واکنشی طبیعی و خودبه خود است که عضو بینایی در مقابل انعکاس نور از خود نشان می دهد و انسان ره طور طبیعی رنگ، شکل ، جهت، بافت، بُعد  و حرکت چیز ها را به وسیله ی پیام های بصری دریافت میکند. اما در هنر و نزد هنرمندان دیدن میتواند فراتر از یک عکس العمل طبیعی تعبیر شود. در نگاه هنرمند جهان به صورتی عمیق تر ادراک و دیده میشود. او علاوه بر دیدن اشیا به روابط و تناسبات آن هابا جهان و پدیده ها به نحوه ی در آثار او جلوه گر می شود که گویی هیچکس دیگر قبلا آن ها را آن گونه ندیده است(شکل 6_1)